چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ 01 May 2024
چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۰
کد خبر: ۶۶۴۱۲

کافه‌های اطراف دانشگاه تهران اعتبار علمی این دانشگاه را مخدوش کرده‌اند یا دکان‌های رساله‌ساز ؟

کافه‌های اطراف دانشگاه تهران اعتبار علمی این دانشگاه را مخدوش کرده‌اند یا دکان‌های رساله‌ساز ؟
روزنامه اعتماد نوشت: پرسش این است که آیا کافه‌های اطراف دانشگاه تهران اعتبار علمی این دانشگاه را مخدوش کرده‌اند ولی دکان‌های پر رونق رساله‌ساز و مقاله‌های پولی خیر؟ از تجمع افراد در کافه‌های اطراف دانشگاه نترسید، از تجمیع پول کثیف در دکان‌های فساد علمی اطراف دانشگاه سخت بترسید!

«کافه‌ها تعطیل و دکان‌ها باز؟» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم سیدحسین حسینی است که در آن آمده است: هویت دانشگاه در دوره جدید و قرن معاصر، هویتی «مساله‌ساز» است و به بیان هیدگر «دانشگاه» پیش از هر چیز نام یک «مساله» است، مساله سنگ بنای نهادینه‌ساز علم (ر.ک: ویس، ژان ماری، 1400، واژه‌نامه هایدگر، ترجمه اولیایی، تهران، ققنوس، ص150). چنانچه تفکیک سه‌گانه بین «نهاد علم» و «سازمان علم» و «ساختار علم» را در استوانه «جامعه علمی» (scientific community) بپذیریم، دانشگاه در نقطه مرکزی نهاد علم و در دل جامعه علمی قرار دارد (ر.ک: حسینی، سیدحسین، 1400، ساختار جامعه علمی، روزنامه همدلی، شماره 1697 و 1702). هویت جامعه علمی به حفظ هویت علمی این سه قوه و نحوه تبادل و ارتباط نظام‌مند آنان است و نهایتا هویت نهاد علم به تمامه به حفظ هویت علمی دانشگاه وابسته و پیوسته شده است. از سوی دیگر اما، اگر جامعه علمی هویت خود را از دست بدهد یا به تزلزل افتاده و استواری لازم را نداشته باشد، طبیعتا هویت ملی جامعه عمومی (general) نیز به خطر خواهد افتاد.

تردیدی نباید روا داشت که یکی از نشانه‌های خطر تجزیه درونی یک کشور (تجزیه فکری -  فرهنگی)، تزلزل در هویت جامعه علمی و از دست رفتن شکل و شاکله حقیقی آن است؛ امری که برخی اندیشمندان علوم انسانی و اندکی خردمندان سیاسی، بحق از آن واهمه دارند (ر.ک: هم او، 1401، خطر تجزیه فرهنگی، روزنامه آفتاب یزد، شماره 6374). حال پرسش این است که نقطه دال هویت دانشگاه چیست یا مولفه اصلی آن کدام است و چگونه می‌توان یا باید آن را حفظ کرد یا نشر داد؟ (در این باره ر.ک: هم او، 1392، نهضت تولید علم و کرسی‌های نظریه‌پردازی، تهران، آوای نور، ص 151 و نیز: هم او، 1399، انقلاب تمدنی و نظریه‌پردازی‌های علمی، قم، تمدن نوین اسلامی، ص107).  هگل در مقدمه کتاب «فلسفه حق» و در تعریف فلسفه می‌گفت: فلسفه، زمانه خویش است که به سطح تفکر برکشیده شده است (ر.ک: ردینگ، پل، 1393، هگل، ترجمه اردبیلی، تهران، ققنوس، ص20). این سخن یا به این معناست که محتوای دانش فلسفی برآمده از محتوای فرهنگی‌ زمانه‌اش بوده که به لحاظ تاریخی متغیر است یا اینکه فلسفه نمی‌تواند از زمانه خودش بریده شود که اگر چنین شود دیگر بر نمی‌کشد (آن هم برکشیدن از تجربه و رفتن تا سطوح تعقل بشری) و  در نتیجه کمکی به ارتقای سطح تفکر نکرده و در جمود و سکون و رکود خود، به داده‌هایی صُلب و بسته و بسیط فرو می‌ماند.

 

اگر در این گزاره به جای واژه فلسفه، واژه دانشگاه را قرار بدهیم چه لوازمی دارد؟ دانشگاه بریده از زمانه خویش، دانشگاهی است فرو غلتیده در چنگ حصار درونی خود که نمی‌تواند سطح تفکر اجتماعی را پیش ببرد. به بیانی دیگر، دانشگاه بریده از زمان و زمانه خود، دانشگاه معقول (به معنای عقلانیت اجتماعی) نخواهد بود چرا که ضرب در نیازهای متغیر و متنوع جامعه خودش نشده و هر روز و هر آن دورتر و دورتر می‌شود و زین پس، عنصری بریده از جامعه، عنصری زاید قلمداد خواهد شد که رنج و بیماری و مرگ خود را به رنج و بیماری و مرگ جامعه به سرعت و شدت سرایت خواهد داد.

پرسش این است که نشانه‌های این بریدگی چیست؟

اخیرا نامه‌ای از رییس دانشگاه تهران درخصوص تعطیلی کافه‌های اطراف دانشگاه در محافل عمومی منتشر شده که باید آن را یکی از عجایب چندگانه در تاریخ ۱۰۰ ساله دانشگاه‌های ایران برشمرد. متاسفانه مفاد این نامه چیزی جز پایان حیات بی‌رمق نهادی به نام دانشگاه نیست. وی در این نامه وجود کافه‌های اطراف دانشگاه را مغایر با جهاد علمی دانشگاه قلمداد کرده است. پرسش این است که آیا این گونه تصمیمات به حیات دوباره دانشگاه منتهی می‌شود؟ در شرایط کنونی جامعه ایران مهم‌ترین دغدغه رییس مهم‌ترین و معتبرترین دانشگاه کشور چه باید باشد؟

 

پرسش این است که آیا کافه‌های اطراف دانشگاه تهران اعتبار علمی این دانشگاه را مخدوش کرده‌اند ولی دکان‌های پر رونق رساله‌ساز و مقاله‌های پولی خیر؟ چگونه دستور به تعطیلی کافه‌ها داده می‌شود اما همزمان دستوری برای برخورد با دکان دزدان علم و باندهای فساد و معامله‌گران مدارک دانشگاهی روبروی همین دانشگاه صادر نمی‌شود؟ پرسش این است که چرا برای رییس دانشگاه تهران، به جای برخورد با کافه، مساله بحران علم و دزدان و دلالان علم و دکان‌های تجارت فساد علمی اولویت ندارد و اگر دارد آیا در این فقره اقداماتی عملی و موثر صورت گرفته است؟ بر فرض پذیرش چنین تحلیل ساده‌لوحانه‌ای، تعطیلی کافه‌ها‌ به چه میزان به حل مساله کمک می‌کند و آیا این فقط پاک کردن صورت مساله نیست؟ پرسش این است که آیا ایشان از وضعیت مراکز و دانشگاه‌های معتبر جهانی خبر دارند؟

امروزه ساختمان‌ها و دپارتمان‌های بسیاری از این دانشگاه‌ها در کوچه و خیابان‌های شهر پراکنده‌اند و بدون گیت و حصار و سیم خاردار با بافت درونی شهر یکی شده‌اند. آیا به این سبب، اعتبار علمی آنها از دانشگاه تهران کمتر شده است؟ و از همه مهم‌تر، آیا این گونه تصمیمات - که نمونه‌های مشابه آن را در برخی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های بزرگ کشور هم مشاهده می‌کنیم - به ارتقای هویت علمی دانشگاه و نهاد علم کمک می‌کند؟ متاسفانه در این سال‌ها دو بحران خانمان‌برانداز تبدیل به نوعی اصل در برخی تصمیمات و برنامه‌های دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های کشور شده است: «ظاهرگرایی دینی» (ر.ک: حسینی، سیدحسین، 1400، آفت ظاهرگرایی دینی، روزنامه اعتماد، شماره 5053) و همچنین مبنا قرار دادن «کار سیاسی و سیاسی‌کاری در محیط علمی». معمولا هر مدیری برای باقی ماندن در پُست خود به این دو اصل تن می‌دهد چه اینکه غالبا از ناحیه مدیران بالادستی خریداران خوبی دارد. پرسش اما این است که آیا این سیاست رییس دانشگاه تهران به تقویت این دو اصل مهلک یاری می‌رساند یا در جهت ارتقای علمی دانشگاه قرار دارد؟

اگر این پیش‌فرض را بپذیریم که دانشگاه در قرن حاضر نقش قوه عاقله در جامعه را به عهده گرفته است، آیا با این تصمیمات می‌توان چنین قوه‌ای را نمایندگی کرد؟ کارل یاسپرس در کتاب خواندنی «ایده دانشگاه»، دانشگاه (university) را یک جهان (universe) دانسته که همه اجزای آن باید تشکیل‌ دهنده یک کل جدایی‌ناپذیر باشند. وی بر مبنای ایده وحدت علوم هدف اصلی دانشگاه را سهیم کردن دانشجویان در معنایی از وحدت می‌داند؛ هم در رشته خاص خود و هم در کل دانش (ر.ک: یاسپرس، کارل، 1394، ایده دانشگاه، ترجمه پارسا، تهران، ققنوس، ص73). اگر حتی ایده وحدت علوم را هم نپذیریم اما دانشگاه به عنوان نهاد علم و جزو مهمی از ارکان جامعه علمی باید منادی وحدت اجتماعی در جامعه باشد و هر آینه جامعه علمی ایران به چنین نگاه‌های وحدت بخش و کلی‌نگرانه به مفهوم دانشگاه نیاز دارد.

 

پرسش جدی این است که چگونه می‌توان از نهاد دانشگاه به مثابه یک هویت کلی و وحدت بخش، صیانت نمود و آیا با نمونه سیاست‌های تعطیلی کافه‌ها می‌توان به حفظ هویت این نهاد علمی اقدام کرد؟ چه جای شک که تعطیلی دست و پا شکسته چند کافه هیچ کمکی به حفظ هویت علمی دانشگاه نکرده که هویت اجتماعی آن را هم بیش از پیش می‌شکند و از میان برمی‌دارد. از سوی دیگر ظاهرا فقدان اولویت و نداشتن برنامه جامع و موثر در مبارزه با فساد رایج علمی و اتفاقا گرفتار شدن در دام‌هایی از جنس ظاهرگرایی دینی یا سیاسی‌کاری، جز آسیب افزون‌تر بر پیکره جامعه علمی و تشدید بحران‌های اجتماعی رهاورد دیگری نخواهد داشت. از تجمع افراد در کافه‌های اطراف دانشگاه نترسید، از تجمیع پول کثیف در دکان‌های فساد علمی اطراف دانشگاه سخت بترسید!


 

ارسال نظر
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

مشروبات الکلی تقلبی کجا و چطور پر می‌شوند؟

دیدگاه؛ چرا حکمرانان شنبه را تعطیل نمی‌کنند؟

هزینه عملیات نظامی ایران علیه اسراییل چقدر شد؟

مهریه؛ ابزار سودجویی برخی زنان یا زورگویی برخی مردان؟!

یک بزم کوچک در اسپیناس پالاس...

ماجرای انفجار در اصفهان چیست؟| آمریکا: از گزارش‌هایی درباره‌ی حمله اسرائیل به داخل ایران مطلعیم| فعال شدن پدافند هوایی ایران در آسمان چند استان کشور

حمایت از کدام خانواده؟

چرا تروریست‌ها چابهار را هدف گرفتند؟ | ظرفیت بندر چابهار بیشتر از گوادر است | جنبش‌های تجزیه‌طلبانه بلوچی مخالف سرمایه‌گذاری چین در چابهار هستند

۹۵ درصد قصور پزشکی در بیمارستان بیستون؛ دلیل فلج مغزی بهار

بیانیه سیدمحمد خاتمی در ارتباط با حمله به ساختمان كنسولگرى ايران در سوریه

‏‎از حمله تروریستی به مقر نظامی در راسک و چابهار چه می‌دانیم؟| این گزارش تکمیل می‌شود

حالا چه باید کرد؟

برد و باخت ایران در جنگ اوکراین | جمهوری باکو دست‌ساز استالین است

تجاوز سربازان اسراییلی به زنان در بیمارستان الشفا

پیشنهاد سردبیر
زندگی